کسریکسری، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

عشق مامان

خبر خبر

وای کسرا جونم امروز متوجه شدم که رو لثه ی پایینیت سفید شده اصلا باورم نمیشه که داری دندون در میاری و میشی جز کباب خورا پس بگو چرا دیشب همش بیقراری میکردی و از خواب میپریدی انشاالله که بدون اذیت اون مرواریدای سفیدت دربیان عزیزم ...
30 فروردين 1393

دامان طبیعت

کسرا جونم امروز با خونه بابابزگینا زدیم به کوه دشت وبیابون اینم از عکسای امروز تو و بابایی و خاله الی تو وخاله الی و دایی کیکاووس  بابایی و دایی کیکاووس ...
30 فروردين 1393

اولین غذا

سلام مهربونم کسرا جونم 27فروردین 6ماهه شدی که معادل 180روز میشه عزیزم.پسره عزیزم باورم نمیشه که انقدر روزگار سریع کپمیگذره و تو کوچولو داری برای خودت مردی میشی واقعا دلم واسه دوران نوزادیت تنگ شده و دلم واسه الانت ریش شده نمیدونی که هر روز میگذره شیرینتر میشی  عزیزه دلم روز 27 صبح با عمو غلام رفتیم مرکز بهداشت واسه واکسن 6ماهگیت قربونت برم که این واکسن واست خیلی درد داشت وقتی اومدیم خونه اولاش خوب بودی ولی کم کم دردات شروع شد اولین بار که استامینوفن بهت دادم خوب بود خوردی ولی برای بار دوم خیلی حالت و بد کرد شروع کردی به استفراغ کردن الهی بمیرم واست خیلی ناراحت شدم حق داری که حالت بهم بخوره اخه خیلی بد مزس بعد از چند شاعت دوباره سعی...
30 فروردين 1393

chek up شش ماهگی

کسرا جونم دبروز با بابایی رفتیم واسه چکاب 6 ماهگیت خدا رو شکر اقای دکتر خیلی ازت راضی بود وگفت همه چیزت عالی ولی مامانی یادش رفت از اقای دکتر در مورد لثه هات و نشستنت بپرسه حالا قراره توی این هفته پیشه دکتر بابایی ببرمت و دیگه تا اخر پیشه ایشون ببری البته امیدوارم هیچ موقع پات به مطب دکتر باز نشه عزیزم اقای دکتر گفت که از هفته دیگه از لعاب برنج شروع کنم بهت بدم تا یک هفته و هفته بعد فرنی و هفته سوم حریره بادام و هفته چهارم سوپ بخوری عزیزم راستی دیروز صندلی غذا و صندلی ماشینم برات نگاه کردیم تا انشاالله بریم واست بخریم عزیزم از صندلی غذا مارک گود بیبی خوشم اومد حالا ببینیم کدومش و واست بخریم ...
21 فروردين 1393

در استانه 6ماهگی

سلام پسر مهربونم کسرا جونم ای دوهفته تعطیلات عیدم تموم شد و همه به روال عادی زندگیشون برگشتن و پسر گلم تو این دوهفته با کل فامیلا اشنا شد حسابی عیدی جمع کرد و داد به مامانش تا براش نگه داره پسرم هفته پیش تو رو گذاشتم تو روروکت باور نمیشد تونستی با کمک روروک راه بری فکر نمیکردم فعلا بتونی این کارو انجام بدی ولی پسر قوی من از پسش برومداز اون روز به بعد تو رو حدوده 10دقیقه میزارم روروک سواری کنی دیگه دبیشتر از اون بهت اجازه نمیدم وایسی میترسم واست زود باشه و به کمر نازنینت فشار بیاد عزیزم اخه خیلیا میگن پسر باید از 7الی8 ماهگی شروع کنه به نشستن.عکسای رورووک سواری تو واست میزارم کسرای مامان یک هفته دیگه نیم ساله میشی عزیزم و برای خودت دار...
19 فروردين 1393

لالایی

کسری جونم هر موقع میخوای بخوابی مامانی این لالایی و برات میخونه لالا لالا گل پونه گدا اومد در خونه یه نان دادم بدش اومد دونان دادم خوشش اومد لالا لالا گل فندق مامان رفته سر صندوق لالا لالا گل خشخاش بابا رفته خدا همراش لالا لالا گل زیره چرا خوابت نمیگیره لالا لالا گل چایی لولو از من چه میخواهی که این بچه پدر داره که خنجر برکمر داره لالا لالا گلم باشی همیشه در برم باشی لالا لالا گل الو درخت سیب و زردالو لالا لالا گل لاله که گل دارم به گهواره لالا لالا گل سوسن سرت خم کن لبت بوسم لالا لالا گل بادوم بخواب اروم بخواب اروم لالا لالا گل عناب شدم از گریه هات بیتاب لالا لالا گل نسرین همه رفتین درو...
13 فروردين 1393

گردش

سلام پسرم همه کسم خوبی مامان امروز اومدم چندتا از عکسای این13روز  عید واست بزارم عزیزم چون تعداد عکسا زیادن برات توی قسمت ادامه مطلب گذاشتمشون راستی کسرای مامان تازگیا دست برای همه چیز میبری و دوست داری همه جا بری و کنجکاوی کنی والبته هرچی بیاد دستت مستقیم میره تودهنت یه چیزه دیگه مامان بدجور عادت به گهوارت کردی و فقط دوست داری تو اون بخوابی بعضی جاها که گهوارتو نمیبرم من و بابایی مجبور میشیم بزاریمت تو پتو و تکونت بدیم                                 ...
12 فروردين 1393

سال 1393

سال نو مبارک کسرا جون عشقم.زندگیم .همه کسم اولین عید زندگیت مبارک اینم از عکسای عیدمون                     از دست نی نی وبلاگ که باید عکسای مامان ادیت بشه       اینجام در حال شمردن عیدیهات هستی اینجام تو گهوارت اروم خوابیده بودی اینجام عروسی عمو غلام   کسرا جون وقتی خواستیم بریم ایوان شما خیلی خوابتون میامد ولی من خیلی کار داشتم نتونستم شمارو بخوابونم مشغول جمع اوری لباسا بودم وقتی امدم پیشت دیدم  بدون سروصدا خوابت برده بود ...
3 فروردين 1393

5ماهگی

سلام عشقم سلام زندگیم وقتی دارم این پست و برات مینویسم تو کنارم معصومانه خوابیدی پسر خوشگلمامروز 5ماهه شدی و من اصلا باورم نمیشه که 5ماهه تو پیشمونی و خانه مون و روشن کردی و یه امیدی تو دل من و بابایی روشن کردی پسر مهربونم واقعا توی این 5ماه به هیچ وجه من و اذیت نکردی و همیشه پسر ارومی بودی کسرای مامان 3روزه دیگه عیده و تو اولین عیدتو تجربه میکنی امیدوارم ساله خوبی و باهم پشت سر بزاریم وهیچ موقع 3تاییمون و کسایی که دوستشون داریم ناراحت نباشن امروز قراره بریم ایوان و تا 2فروردین اونجا بمونیم چون یکم عروسی عمو غلامه...من خیلی دوست داشتم امسال عیدخونه خودمون باشیم و یه جشن 3نفره بگیریم ولی نشد حالا بیام یه خورده از پیشرفتات بهت بگم او...
3 فروردين 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مامان می باشد